(بالا در آسمان)
ژانر : درام، عاشقانه
کارگردان : Jason Reitman
نویسنده : Jason Reitman
فروش افتتاحیه : 25 میلیون دلار
ناشر: --
تاریخ اکران : 23 دسامبر 2009
زمان فیلم : 109 دقیقه
زبان : English
درجه سنی : R
میانگین امتیاز منتقدین : -A
مشاهده تریلر این فیلم(کلیک کنید)
خلاصه داستان :
داستان در مورد مردی است که شغل اش اخراج کارمندان از شرکت های گوناگون است. تخصص اصلی او اخراج این کارمندان به نحوی است که کمترین آسیب روانی را متحمل شوند. در این مسیر او با دختری به عنوان رقیب شغلی مواجه می شود که روشی متفاوت و تند تر از او دارد. همچنین او با زنی آشنا می شود و احساس می کند که به او دلبستگی پیدا کرده است اما
بازیگران :
George Clooney,
Vera Farmiga,
Anna Kendrick,
Jason Bateman,
Danny McBride
کلونی در فیلم، نقش یك كارمند را به نام رایان بینگام دارد كه همراه چند كارمند دیگر تعدیل نیرو شده؛ مردی كه برجستهترین ویژگی او ناپایداری و بیثباتیاش است. او روزهای خود را به سفر از یك شهر به شهر دیگر میگذراند و به رایگان این خبر را به همكارانش میرساند كه بزودی از كار بیكار خواهند شد. او در هتلها و هواپیماها و فرودگاهها زندگی میكند و میگوید: تمام چیزهایی كه شما در ارتباط با پرواز با هواپیما از آنها متنفر هستید، من را به یاد این میاندازند كه در خانه خودم هستم.» او در یك سال گذشته 322 روز در جادهها بوده و 43 روز فلاكتبار را در یك واحد یك تخته كه در اوماها اجاره كرده ، گذرانده است. تنها هدفش در زندگی این است كه 10 هزار مایل را طی كند تا بتواند هفتمین عضو یك باشگاه خیلی نادر بشود.
2 حادثه، نظم زندگی منظم رایان را به هم میریزد. اولین حادثه آشنایی اتفاقی او با همسفری به نام الكس (ویهرا فارمیگا) است كه در مورد خودش میگوید: من را مثل خودت بدان». دومین حادثه این است كه كریگ گرگوری (جی سون بیتمن) رئیس رایان تصمیم گرفته یك راهبرد افراطی جدید را كه نیروی استخدامی جدیدش ناتالی كینر (آنا كندریك) به او پیشنهاد كرده اجرا كند؛ یعنی استفاده از كنفرانس ماهوارهای برای رساندن خبر تعدیل نیرو به كارمندان. رایان برای آن كه ثابت كند این راهش نیست، ناتالی را با خود در جادهها همسفر میكند كه البته این كار او نتایج غیرمنتظرهای در بر دارد.
فیلم به بحث و جدال همیشگی متأهل شدن (دادن تعهد)و ازدواج نکردن (زندگی مجردی و بدون تعهد) می پردازد و به نحو استادانهای هم بهاین موضوع می پردازد. جرج کلونی در ابتدای فیلم در قالب تلاش برای اخراج کارمندانبه صورتی موجه و قابل پذیرش و برگزاری جلسات سخنرانی که در آنها می گوید کوله پشتیخود را پر نکرده و همیشه خالی نگاه دارید به نوعی از عدم تعهد دادن و زندگی آسودهو بی دغدغه بدون تعهد دفاع میکند. اما در ادامه فیلم با عشقی که نسبت به زنی پیدامیکند و بلایی که نامزد خواهرش میخواهد سر خواهر او بیاورد کم کم اهمیت تعهد دادنو مسائل و مشکلات بی تعهدی و زندگی مجردی را به نحو زیبایی درک میکند و دیگر قادرنیست به سخنرانی در باره موضوع زندگی با کوله پشتی خالی ادامه دهد. او با انجام یکمشاوره بر خلاف مشاوره های قبلی خود نامزد خواهرش را متقاعد میکند که دادن تعهد وزندگی مشترک کار خوبی است و او را پای میز عقد میکشاند و سپس سراغ معشوقه خودمیرود و دیگر نمیتواند جدایی او را بین سفرهایش تحمل کند به طوریکه که دیگر تمرکزیروی سخنرانی زندگی با کوله پشتی خالی نداشته و میخواهد با او زندگی مشترک متعهدانهای را آغاز کند اما وقتی بلاخره محل زندگی او را پیدا میکند در کمال ناباوریمیبیند که زن دارای شوهر و بچه است و به او میگوید که صرفا به او به عنوان یکسرگرمی و زنگ تفریح نگاه میکرده نه یک رابطه متعهدانه همیشگی. زن همچین میگوید کهخودت یک چنین رابطه موقتی را میخواستی و همیشه طرفدار کوله پشتی خالی بودی. دراینجا جرج کلونی ضربه سختی از این دیدگاه مزخرف خود میخورد و قسمت زیادی از پولهایخود را صرف خوشبختی زندگی خواهر و شوهر خواهرش میکند که به زندگی متعهدانه و مشترکتا آخر عمر پرداخته اند
نکته بسیار جالی این جا است که این فیلم وقتی از تلوزیون ایران پخش شد موضوع این فیلم کاملا متفاوت است در این جا کلونی که قصد ازدواج ندارد وقتی به سمت معشوقه اش میرود او به کلونی میگوید دیر کردی و من ازدواج کردم واقعا دست صدا و سیما درد نکند با این دوبله کردن فیلم علاوهبر این بسیاری از صحنه های فیلم نیز سانسور شده است
درباره این سایت